در دنیای رقابتی امروز، نقش مدیر بازاریابی در موفقیت سازمان هر روزسنگینتر میشود. مدیر بازاریابی باید همه فنحریف باشد و در عین اینکه توانایی تحلیل منطقی دادههای جمعآوریشده از بازار را دارد، خلاقیت کافی برای ایجاد تمایز از رقبا را هم در خود بپروراند. در این مقاله، به نکاتی اشاره می کنیم که هر مدیر بازاریابی برای دستیابی به موفقیت، به آنها نیاز دارد.مطالعه ی این نکات به شما کمک خواهد کرد اطلاعات بیشتری درمورد وظایف و عوامل موفقیت یک مدیر بازاریابی داشته باشید.
به روزرسانی:۱۳۹۸/۰۳/۲۹
بیشتر مردم بر این باور اند که «خودِ کالا مهم نیست، مهم این است که آن را چطور به فروش برسانید».
این جمله در دنیای امروزی که دربارهی بیشترِ کالاها بازار رقابتی وجود دارد و خریدار میتواند کالای مورد نیازش را به انتخاب خودش از بین گزینههای مختلف انتخاب کند، تا حدی اغراق آمیز است و بیشتر برای شرایط «مونوپولی» یا «الیگوپولی/ انحصار چندجانبه» کاربرد دارد که تعداد فروشندهها محدود و خریداران فراوان هستند.
در محیط رقابتی، کالا نیز اهمیت بالایی دارد و باید چند نیاز یا تقاضای مشتری را رفع کند. کارمندان بخش بازاریابی باید محصول را برای مخاطب مفهوم سازی کنند، آن را راهاندازی کنند و بازخورد بگیرند. جای تعجب نیست که وظیفهی مدیربازاریابی در سازمان، یک وظیفهی استراتژیک محسوب میشود و کارمندان بخش بازاریابی بهتدریج به سِمتهای مدیریتی و حتی هیئتمدیره ارتقا پیدا میکنند.
در مقایسه با مدیران بخش فنی و بخش منابع انسانی، احتمال اینکه مدیر بازاریابی به مدیریت ارشد شرکت برسد، بیشتر است.وظیفه های مدیربازاریابی بسیارسخت است، زیرا علاوه بر تلاش فراوان، به مهارت های ارتباطی، قدرت مفهوم سازی، مهارتهای بینفردی و توانایی فعالیت در فشار کاری بالا نیز احتیاج دارد. در ادامه این مقاله ،به ۱۱ نکته مهم میپردازیم که شما را به یک مدیر بازاریابی موفق تبدیل میکند.
فهرست مطالب مقاله
Toggle?۱. آگاه باشید که در ذهن مصرفکننده چه میگذرد
توسعهی برند یا برندهای شرکت، یکی از مهم ترین وظایف مدیر بازاریابی است.در واقع با توسعهی برند به توسعهی محصول کمک می کنیم تا نیاز یا مشکل مصرفکننده را تشخیص بدهیم.
مدیر بازاریابی باید در کنار برندسازی، خودِ شرکت را هم توسعه بدهد. مدیر ارشد بازاریابی ممکن است درگیر طراحی و ساخت لوگو، تعریف و طراحی محصول، توسعه، برندسازی، کمپینهای تبلیغاتی، آزمون بازاریابی، راهاندازی شبکهی توزیع و … باشد. درک روحیات مصرف کننده و برنامه ریزی برای برندسازی براساس آنها، مهمترین عامل موفقیت هر مدیر بازاریابی است.
?۲. ذات فروش را درک کنید
مدت زیادی است که در سلسلهمراتب سازمانی، جایگاه مدیر بازاریابی بالاتر از تیم فروش قرار میگیرد، تیم بازاریابی درگیر فرایند خرده فروشی نمیشود بلکه این کار، جزو وظایف مدیران فروش و مدیران اجرایی است. بنابراین،یکی از نکات مهم این است که افراد بخش بازاریابی با بخش فروش، ارتباط نزدیکی داشته باشند و هنر فروش را از نزدیک مشاهده کنند.
مدیر بازاریابی نیاز دارد مهارتهای فروش را یاد بگیرد تا بهوسیلهی آنها بتواند افراد شرکت را برای پذیرفتن استراتژی، ایدهها، تعریف وظایف و تصمیمات خود متقاعد کند. درست است که مدیر بازاریابی لازم نیست کار فروش در خردهفروشیها را انجام بدهد، اما خوب است که روحیات مشتری و پویایی خردهفروشی را درک کند. خردهفروشان نقش مهمی در گسترش برند در لحظهی خرید دارند و این نقش نباید از چشم مدیر بازاریابی دور بماند.
?۳. ایده پردازی کنید و پرشور باشید.
اصولا ایدهی اولیهی کالاهای جدید از سمت بازاریابی میآید و در مرحله بعد به مدیران ارشد منتقل میشود. درصورتی که مدیریت با ایده موافقت کند، به بخش فنی منتقل شده تا امکان اجرای محصول جدید سنجیده شود. مدیر بازاریابی باید ایده پردازی کند و نسبت به شغلش، کالا و ارائهی آن به بازار، شور و شوق نشان بدهد. اگر مدیر بازاریابی انرژی و ذوقی نداشته باشد، هرقدرهم که شرکت برای پروموشنها هزینه کند، بیفایده خواهد بود.
انرژی بخش بازاریابی باید در تمام شرکت نفوذ و به قسمت های دیگر هم سرایت کند. همین موضوع احتمال موفقیت کالا و برند را بالا میبرد.
?۴. جرئت و قدرت انجام هم زمان، چند کار را داشته باشید.
برخلاف مهارتهای دیگر، مدیر بازاریابی باید مهارت این را داشته باشد که بهطور همزمان روی چند کار تمرکز کند و آنها را به سرانجام برساند. مدیر بازاریابی باید هم بتواند دادههای ثانویه را تحلیل کند، هم مصاحبهی اولیه را انجام بدهد، هم بازخورد مشتریان دربارهی کالاهای جدید را بررسی کند و هم تیم توسعه را هدایت کند.
او باید با تیمهای تبلیغات، فروش و روابط عمومی ارتباطاتی نزدیک داشته باشد تا به نتایج مطلوب برسد. همچنین باید بتواند گزارشها و یافتهها را به موقع به مدیریت برساند تا بتواند نظر او را جلب کند. تمام این قابلیتها، یعنی اینکه مدیر بازاریابی باید مهارت ارتباط مؤثر، مهارت ارائه، قدرت تحلیل نرخ بازگشت سرمایه و کمپین های ترویجی را داشته باشد.
در شرکتهایی که بخش روابط عمومی ندارند، این وظیفهی مدیر بازاریابی است که با رسانهها در ارتباط باشد و تصویر شرکت را ارتقا بدهد. در مواقعی هم که تصویر شرکت بهدلیل اتفاقاتی خراب شده است، بخش بازاریابی باید تسلط کنترل شرایط را داشته باشد تا تصویر شرکت را در نظر رسانهها بهبود بخشد.
۵. فقط بر روی رقابت در صنعت خودتان تمرکز نکنید
با گسترش تکنولوژی، شرایط طوری شده است که ممکن است در صنعتی غیر از صنعت خودتان هم رقیب داشته باشید! مثلا رقیب اصلی دوربینهای عکاسی، موبایلهایی هستند که هم توانایی عکس گرفتن دارند و هم خیلی راحت عکسها را به ابزار های دیگر انتقال میدهند.
کارکنان بازاریابی ،حداقل باید روی پنج شرکتی که در حیطه ی کاری شرکتِ خودشان نیستند اما احتمال دارد رقیب آنها بشوند، تحقیقی گسترده انجام بدهند. اگر در صنایعی مانند خدمات حمل و نقل یا تحویل غذا کار میکنید، احتمال اینکه رقیبهایی در حوزهی های دیگر داشته باشید، بالاست. پس حواستان را جمع کنید.
۶.سعی کنید مفهوم برندتان مختصر و مفید باشد
کالای شما قاعدتا فایدهای به مخاطب میرساند. برای مثال، راحتی او را بیشتر میکند، خدمات را سریعتر میکند، هزینهها را پایین میآورد و غیره. بنابراین خیلی مهم است که بتوانید فایدهای را که به مخاطب میرسانید، در قالب جملات ساده و قابلفهم به او منتقل کنید.
برخی از کارشناسان معتقدند، کمپین های تبلیغاتی خوب هستند که ویژگی هایی همچون ساده ، شفاف و متمرکز بودن را داشته باشند و در ذهن مخاطب نفوذ کنند. فرقی نمیکند ابزار تبلیغاتی چه باشد، مهم این است که بتوانید از روشی خندهدار،منطقی، احساسی یا … پیام و مقصود خود را به طور شفاف به مخاطب برسانید.
۷. نمونهی آزمایشی را فراموش نکنید
گاهی اعتماد به نفس کاذب کار دست شرکتها میدهد. حتی اگر جذابترین برندها را هم داشته باشیم، اگر کالا را بدون نسخهی آزمایشی روانهی بازار کنیم، ممکن است در این راه نتیجه ی خوبی به دست نیاوریم. توزیع آزمایشی کالا کمک میکند مشکلات آن را پیدا کنیم، شبکههای ارتباطی را گسترش بدهیم و قبل از اینکه دیر شود، به دنبال راه چاره باشیم. در سالهای اخیر بسیاری از برند های لپتاپ، گوشی موبایل و اتومبیل، مرتکب همین اشتباه شدند و محصولاتی به بازار عرضه کردند که مشکلات فنی داشتند یا با استانداردهای جامعه همخوانی نداشتند و پس از توزیع انبوه مجبور شدند تمام کالاهای خود را از بازار جمعآوری کنند.
ادامه دارد…
مشاهده مقالات بیشتر
برسی خدمت عارضه یابی بازاریابی و فروش
۱۰ تکنیک روانشناسی برای مدیریت بازاریابی،افزایش فروش و مشتری